حقوق عمومی
حسن وکیلیان؛ محمد مقتدر
چکیده
تمام نظامهای حقوقی خواهان تبعیت افراد از قوانین خود هستند اما افراد نیز برای چنین تبعیتی بدنبال یافتن دلایل متقاعد کنندهاند و وقتی بدلایل مختلف مرتکب نقض قوانین میگردند، عموماً (به باور خود) برای چنین اقدامی دلایل اخلاقی موجه و کافی دارند. پرسش این است که آیا تبعیت از قانون صرفاً دارای توجیه اخلاقی و غیراخلاقی بودن توجیه کننده ...
بیشتر
تمام نظامهای حقوقی خواهان تبعیت افراد از قوانین خود هستند اما افراد نیز برای چنین تبعیتی بدنبال یافتن دلایل متقاعد کنندهاند و وقتی بدلایل مختلف مرتکب نقض قوانین میگردند، عموماً (به باور خود) برای چنین اقدامی دلایل اخلاقی موجه و کافی دارند. پرسش این است که آیا تبعیت از قانون صرفاً دارای توجیه اخلاقی و غیراخلاقی بودن توجیه کننده عدم تبعیت است؟ پرسش اصلی این است که ماهیت دلایل تبعیت از قانون چیست؟ عموماً تصور میشود که حقوقدانان طبیعی برخلاف پوزیتویستها، بواسطه تاکیدشان بر ارتباط قوی میان اخلاق و قانون، ضرورتاً قائل به نظریه وجود دلایل یا تعهدات اخلاقی برای تبعیت از قانون هستند (نه قانونی). در این نوشتار ضمن انکار این تصور و مخالفت با ایده صرف وجود توجیه اخلاقی برای قانون و نیز عدم کفایت توجیه اخلاقی، بدنبال اثبات اتفاقنظر حقوقدانان طبیعی با پوزیتویستها در خصوص ماهیت این دلایل هستیم. لذا در ادامه دلایل عمومی باور به وجود تعهد اخلاقی به تبعیت از قانون، سپس تبیین رویکرد حقوقدانان طبیعی و پوزیتویست و در انتها اثبات ادعای عدم وجود تعهد اخلاقی صرف به تبعیت از قانون در حقوقی طبیعی مدرن تعقیب میشود.
نعیم نوربخش؛ حسن وکیلیان؛ جاوید لکناهور
چکیده
امکان اِعمال شرط داوری نسبت به دعاوی مالیاتیِ بینالمللی، همواره مورد مناقشه بوده است. سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی (OECD) در سال 2008 و سازمان ملل متحد (UN) در سال 2011، شرط داوری را در معاهدات نمونۀ خود گنجاندند. لیکن تردید نسبت به داوریپذیر بودنِ دعاوی بینالمللی مالیاتی به علت ارتباط با حقوق حاکمیتی دولتها سبب شده است که تا کنون کشورهای ...
بیشتر
امکان اِعمال شرط داوری نسبت به دعاوی مالیاتیِ بینالمللی، همواره مورد مناقشه بوده است. سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی (OECD) در سال 2008 و سازمان ملل متحد (UN) در سال 2011، شرط داوری را در معاهدات نمونۀ خود گنجاندند. لیکن تردید نسبت به داوریپذیر بودنِ دعاوی بینالمللی مالیاتی به علت ارتباط با حقوق حاکمیتی دولتها سبب شده است که تا کنون کشورهای اندکی اقدام به درج شرط داوری در معاهدات مالیاتی نمایند. در این مقاله ضمن برشمردن کاستیهایی که در روش فعلیِ رسیدگی به اختلافات مالیاتی (آیین توافق دوجانبه) در موافقتنامههای اجتناب از اخذ مالیات مضاعف وجود دارد، مزایای درج شرط داوری و سازوکار مناسب برای اعمال آن تبیین شده و امکان کاربست این روش در حلوفصل دعاوی مالیاتی بینالمللی ایران بررسی گردیده است. با توجه به ماهیت دعاوی احتمالی که در بستر این معاهدات بروز مییابند، اصولی از قانون اساسی میتوانند موانعی برای اعمال مؤثر شرط داوری بواسطه لزوم اخذ مجوز قوه مقننه در هر مورد پدید آورند که نیاز به اصلاح موافقتنامههای موجود یا تصویب قانون مستقل در این رابطه را برجسته مینماید. برای تدوین و درج شرط داوریِ مناسب در معاهدات موجود نیز کاربرد یکی از دو شرط نمونۀ OECD یا UN، با اصلاحات لازم توصیه میگردد.
حسن وکیلیان؛ احمد مرکز مالمیری
چکیده
«فلسفه قانونگذاری»، عنوان دانش جدیدی است که برای غلبه بر چالشهای ناشی از استفاده افراطی از قانون و قانونگذاری، در حال شکلگیری است. فلسفه قانونگذاری از نظریهها و ابزارهایی که سایر علوم فراهم میکنند، به منظور بررسی پدیده قانون و قانونگذاری بهره میبرد. حکومت بر اساس و بهوسیله قوانین، موجب توسل مکرر حکومت ها به قانونگذاری ...
بیشتر
«فلسفه قانونگذاری»، عنوان دانش جدیدی است که برای غلبه بر چالشهای ناشی از استفاده افراطی از قانون و قانونگذاری، در حال شکلگیری است. فلسفه قانونگذاری از نظریهها و ابزارهایی که سایر علوم فراهم میکنند، به منظور بررسی پدیده قانون و قانونگذاری بهره میبرد. حکومت بر اساس و بهوسیله قوانین، موجب توسل مکرر حکومت ها به قانونگذاری شده است و این امر، افزایش مفرط حجم قوانین موضوعه را در پی داشته است؛ وضعیتی که خود ناقض تحقق حاکمیت قانون است. تولید قوانین ناقص، اعم از شکلی و محتوایی، باعث افت کیفیت قوانین و بروز ناسازگاریهایی در نظام حقوقی و ناکارآمدهایی در امر حکمرانی شده است. ارزیابی پیامدهای منتظر و نامنتظر عمل تقنینی از منظر هزینه و فایده اقتصادی و لحاظ کردن آن در مرحله پیشاقانونگذاری، قانونگذاری و پساقانونگذاری جزئی از تلاش های نظری برای ارتقاء کیفیت قانون است که در این رشته بسط داده شده است. هدف اصلی این دانش نوخاسته، ارتقای کیفیت قوانین و هدف غایی آن، کمک به تحقق حاکمیت قانون و حکمرانی خوب است. این مقاله بر آن است با معرفی نظریهها و رویکردهای بسط دادهشده در دانش فلسفه قانونگذاری و بیان نمونههایی از قوانین ناکارآمد داخلی، زمینه را برای پرداختن به مشکلات نظام تقنینی ایران فراهم کند.